تئوری سوسک در توسعه شخصی |
در یک رستوران، یک سوسک ناگهان از جایی پر می زند و بر روی یک خانمی می نشیند. آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن می کند. او وحشت زده بلند می شود و سعی می کند با پریدن و تکان دادن دست هایش سوسک را از خود دور کند.
واکنش او مسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشت زده می شوند. بالاخره آن خانم موفق می شود سوسک را از خود دور کند.
سوسک پر می زند و روی خانم دیگری نزدیکی او می نشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش می شود که همین حرکت ها را تکرار کنند!
پیش خدمت به سمت آن ها می دود تا کمک کند در اثر واکنش های خانم دوم، این بار سوسک پر می زند و روی پیش خدمت می نشیند. پیش خدمت محکم می ایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه می کند. زمانی که مطمئن می شود، سوسک را با انگشتانش می گیرد و به خارج رستوران پرت می کند.
آیا سوسک باعث این رفتار عصبی شده بود؟
اگر اینطور بود، چرا پیش خدمت دچار این رفتار نشد؟
چرا او تقریباً به شکل ایده آلی این مسئله را حل کرد، بدون این که آشفتگی ایجاد کند؟
این سوسک نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانم ها شده بود، بلکه عدم توانایی خودشان در برخورد با سوسک موجب ناراحتیشان شده بود.
من فهمیدم در زندگی نباید واکنش نشان داد، بلکه باید پاسخ داد.
آن خانم به اتفاق رخ داده واکنش نشان داد، در حالی که پیش خدمت پاسخ داد.
واکنش ها همیشه غریزی هستند، در حالی که پاسخ ها همراه با تفکرند.
نحوه واکنش های ما به مشکلات و نه خود مشکلات است که می تواند در زندگی بحران ایجاد کند. این مفهوم مهمی در فهم زندگی است. آدمی که خوشحال است به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است. او به این خاطر خوشحال است که دیدگاهش نسبت به مسائل درست است.
فرم در حال بارگذاری ...